موسای درونم از طور باز خواهد گشت و گوساله سامری را خواهد سوزاند.

همان گوساله ای که بدست خودم ساختم و مایه فریب خودم گشت و آن را پرستیدم.

وقتی برق کارهای خیرم چشمانم را خیره کرد، هرگز گمان نمی کردم عقلم را نیز افسار زند.

آری! این خطای قلبم بود که خیر و نیکی را برای خودش دوست داشت نه صاحب خیر.

و این جزای قلبی است که بجای آنکه مبداء خیری را ببیند، مبهوت خیر شود.

موسای درونم از کوه طور بازخواهد گشت تا قلب و عقل و چشمم را ادب کند.

از آن پس، مبداء خیرات را خدای موسی می دانم و می بینم و می پرستم.

موسای درونم باز خواهد گشت، و آن روز را یوم الله خواهم نامید.