گاهی اوقات برقراری ارتباط با دانش آموزانی که شناخت کافی از آنان نداری، خیلی سخت است و هیچکدام از مهارتهای کلامی، حسی برای ارتباط جواب نمی دهد.

در سال تحصیلی ۱۳۹۴ دانش آموزی داشتم که همیشه از من فراری بود و کمتر گفتگو می کرد.

تصمیم گرفتم بعد از ساعت مدرسه، نامه ای برای او بنویسم و درد دل کنم.

از همه چیز برایش نوشتم. قلمم خیلی روان روی کاغذ سُر می خورد. فکر کنم سه صفحه شد. آن را در یک پاکت گذاشتم و فردا صبح به او دادم و گفتم هروقت به خانه رفتی آن را بخوان و جوابش را بده.

تا ظهر چندین بار خواهش کرد که نامه را بخواند، ولی گفتم‌ فقط در خانه نامه را باز کن.

صبح روز بعد با چهره ای شاد و سرحال به مدرسه آمد.

با ابراز ادب و احترام ویژه ای به دفترم مراجعه کرد.

آن قدر خوشحال بود که نمی دانست چه بگوید.

گفتم: جواب نامه را نوشتی؟

گفت: نه، ولی حتما می نویسم.

ساعتی بعد مادرش زنگ زد.‌ایشان حدود ۲۵ سال مدیر مدرسه بود.

پشت گوشی بعد از احوالپرسی شروع به گریه کرد. سپس از نامه من به فرزندش گفت و اینکه تا کنون هیچ کس حتی من و پدرش برای او نامه محبت آمیزی ننوشته بودیم.

از آن به بعد این دانش آموز تا پایان تحصیلاتش با بنده ارتباط بسیار صمیمانه ای داشت و بعد از فارغ التحصیلی هم این ارتباط ادامه پیدا کرد.

🌹🌹🌹🌹

نامه ها، زبان خاصی برای گفتگو با کسانی هستند که آنقدر برای خویشتن و مخاطب و خلوتشان احترام قائلند. از همه بیشتر برای خلوت خودشان... .