العفو! العفو! العفو!

بیا و از خودت بگذر، تا خودت خودت را نبخشی چگونه می توانی طعم عفو و غفران رب را بچشی.

بیا و ببخش، این بار نه دیگران، بلکه خودت را.

آخر خودت هم به آمرزنده مهربانی چون تو نیاز دارد. 

اشکهایت را مرهم جراحت های روحت قرار ده، 

عفو و غفران را از خزینه روحت بیرون کش

 و خودت را در معرض نسیم نوازشگرانه قابل و مجیر قرار ده، 

خودت را پناه ده، 

توبه ات را بپذیر

 و خویشتن را در آغوش بگیر. 

بی واسطه با رب خودت خلوتی نما و

 آیینه ای شو خودت برای خودت.

 در آیینه، خوب خودت را بنگر! 

آیا لقائت را با خویشتن باور داری؟

آنکه عمری در پی او می‌دویدم سو‌ به سو

ناگهانش یافتم با دل نشسته روبه‌رو


آخرالامرش بدیدم معتکف در کوی دل

گرچه بسیاری دویدم از پی او کو‌ به کو


دل گرفت آرام چون آرام جان در بر گرفت

جان چو جانان را بدید آسوده گشت از جست‌و‌جو