حکیمی را پرسیدند:

مردم را چگونه یافتی؟

گفت: شیشه های ترک خورده ای که منتظر بادی هستند تا فرو بریزند.

گفتند: تو در این شیشه خانه چه می کنی؟

گفت: چون نسیمی از میانشان می گذرم، که نه بفهمند نه بدانند؛ سلام و والسلام...