سلام بر خانه با شکوه ابدی ام!

تو را خواهم ساخت،

با خشتهایی از توکل تا اگر یکی فرو ریخت، دیگری باشد و بند بندت تو باشی و او.

با ستون‌هایی از ایمان تا بتوانم به تو تکیه زنم، آرام و مطمئن.

با بتونی از توحید تا در برابر هر لرزشی ایمن باشی.

سقفت را بلورین می سازم تا در آغوش نور باشی.

فرشت را با تار و پود ذکر می بافم تا هر جا سر به مهر می گذارم بوی او را بدهی.

دیوارهایت را آیینه کاری می کنم، هر تکه از آیینه را با اسمی می آرایم تا به هر سو رو کنم روی او را نشان دهی.

چلچراغی از ستاره ها برایت می آویزم، ستاره هایی از اشک.

و یک آسمان عطر یاس را برایت می آورم، از سجاده حضرت مادر.

مرا بس است؛ همین خانه و همین تنهایی و همین مادر... .