اگر دوباره مادر شوم؛

کلام را به فرزندم یاد نخواهم داد بلکه به او خواهم آموخت چگونه از نگاه، حرف قلب را بفهمد.

اگر دوباره مادر شوم؛

از فرزندم نخواهم خواست اسباب بازی هایش را جمع کند بلکه خواهم خواست نگذارد احساساتش زیر دست و پا باشند.

اگر دوباره مادر شوم؛

هرگز فرزندم را صدا نمی زنم، بلکه اگر نزدیکش باشم او را در آغوش می کشم و اگر دور باشم، با قدرت نگاهم صدایش خواهد کرد.

اگر دوباره مادر شوم؛

هیچگاه او را در منظر دیگران نخواهم بوسید تا مبادا مادری دور از فرزند یا فرزندی مادر از دست داده آهی کشند.

اگر دوباره مادر شوم؛

برای فرزندم هر روز قصه پدر را می خوانم تا بداند برای مرد شدن باید از خودش بگذرد.

اگر دوباره مادر شوم؛ 

آیینه قرآنی را همیشه کنار درب می گذارم تا هر روز فرزندم را از زیرش رد کنم. روز اول مدرسه، روز کنکور، روز سفر، روز دامادی، روز اعزام... تا روز شهادت.

اگر دوباره مادر شوم؛

هرگز به فرزندم نخواهم گفت آرزویم شهادت اوست، بلکه شهیدانه زیستن را به او خواهم آموخت.