نقطه ضعف من، همان نقطه قوتم بود.

بهتر بگویم؛ نقطه قوتم نقطه ضعفم شد: محبت.

محبت را می افشاندم به خیال آنکه دنیا با قاصدک های محبت بهار می شود. 

اما نمی دانستم که اگر قاصدکی زیر پا له شود، بهار هم می رود. 

گمان نمی کردم از مهر، بی مهری بروید و جواب سلام، علیکی هم نباشد.

قاصدک هایم -که نقطه قوتم بودند-  غمگین شدند، پژمردند، رفتند.

کسی چه می‌داند! 

شاید به سرزمینی هجرت کرده اند که جواب سلام را با علیک السلام می دهند و با لبخند قاصدکها سرود مهربانی را زمزمه می کنند.

کسی چه می‌داند... .