قلم! ای تنهای دوست داشتنی!

حرف بزن برایم،

از اینکه همه را از تنهایی در آوردی و کسی نبود تا مامن تنهایی هایت شود.

برایم بگو،

از غم های پنهانت که با ظهور کلمات، پنهان تر شدند.

برایم از تیزی ات بگو، وقتی فشرده می شوی و می خراشی.

از نرمی ات بگو، وقتی جاری اشکهایت تو را می لغزاند.

از سرگردانی ات بگو، وقتی بین کوچه های جملات پرسه می زنی و دنبال کلمه ای هستی برای ابراز همه احساس.

قلم! ای امیدبخش تنهایی ها!

ای مهربان بی مهربان!

ای سکوت بی منتها!

ای سرگردان کوچه احساسات!

ای سرود بی کلام!

ای یاور بی مدعا!

ای سنگ صبور مورد اعتماد!

ای فراتر از عقل و احساس!

مانا باشی و پر افتخار!