خدا را دیدم؛

در غرش پدافندها، ان الله یدافع عن الذین آمنوا.

در موشک فتاح، اذا جاء نصرالله والفتح.

در موشک سجیل، ترمیهم بحجاره من سجیل.

و در موشک شهاب، فاتبعه شهاب ثاقب.

در موشک خیبر، فاتح خیبر را دیدم.

   یا قاهرالعدو یا والی الولی یا مظهر العجایب، یا مرتضی علی 

 بر قلبم تابید و بر زبانم جاری شد.

دخترکم را در آغوش گرفتم و لالایی ام را اینگونه خواندم: یاعلی یاعلی یاعلی.

آرام شد.

خدا را در لالایی مادرانه ام دیدم، هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین.

خدا را در قوت قلبم دیدم،

لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم


برخاستم برای زندگی، حیاتی برتر،

با قوه ای افزون تر،

ایمانی برتر،

شوری والاتر،

افقی وسیع تر،

دلی مهربان‌تر،

قلبی آرام تر.

الا بذکرالله تطمئن القلوب