یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
🌹🌹🌹
۱.در اربعین؛

 تمام من ها، یک من می‌شود و آن هم من امام است.
هر منی که در امام فانی نباشد، منیت است و محکوم به هلاکت.
۲.در اربعین؛

 می آموزی که همه خواسته ها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا بسوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت... .
۳.در اربعین؛

 تن های شیعیان چون براده های آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب می شوند.
و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلبها به امام است.

۴.در اربعین؛

خود راه بگویدت که چون باید رفت... .
۵.در اربعین؛

 خادم و زائر چون آیینه هایی اند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفته اند اما  فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر می دهند... حسین... حسین... حسین.

۶.در اربعین؛

می یابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷.در اربعین؛

 می یابی که
 این تو نیستی که می روی، می‌برندت.
گر میروی بی حاصلی، ور میبرندت واصلی
رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربانیست این
۸.در اربعین؛ عالی ترین مقامات عرفان برای عموم دست یافتنی می شود، مثل دیدن وحدت در کثرت.
کسی چه می داند!
شاید یکی است که این همه به ظهور آمده
 یا این همه است که فقط یکی را نشان می دهد.


۹.در اربعین؛
قدم ها نیز وسعت می یابند.
 این یک قدم نیست که رو به امام می رود،
هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفته اند.

۱۰.در اربعین؛

 زمین کربلا وسعت می یابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد.
یک نفر، همه می شود و همه، یک نفر...امام.
۱۱.در اربعین؛

 خود را مرکز عالم می یابی.
گویی همه عالم گرد نقطه ای که تو ایستاده ای می‌چرخد.
چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شده ای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲.در اربعین؛

مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل می شود.
ناظرانی که تو را می‌بینند خواهند پرسید: 

انی لک هذا؟
و تو خواهی گفت: هی من عندالله.
آری! روزی ها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری می شود.
از ما طواف امام، از امام روزی رساندن...
۱۳.در اربعین؛

 می یابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت من و سلوی نازل می شود.
معیت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...

۱۴.در اربعین؛

 می یابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینی ات هم آسمانی می شود، حتی خوردن.
۱۵.در اربعین؛

پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟!


۱۶.در اربعین؛

 می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
۱۷.در اربعین؛

از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام میدانی و می یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می یابی برای استقبال از زائر.
آیینه ای دو وجهی هستی که از یک وجه نور امام را می گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع  می کند.
۱۸.در اربعین؛ همه می کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند،
 همین و بس.
درست مثل لبخند رضایت امام.
اللهم الرزقنا.

۱۹.در اربعین؛

 اسفار اربعه عرفا را میتوانی بچشی.
این چهار سفر  عبارتند از:
۱- سفر من الخلق الی الحق یا به اختصار سفر الی الحق،
زائر از خلق بریده و به حق رو می‌کند.
۲- سفر من الحق الی الحق فی الحق یا به اختصار سفر فی الحق،
زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند.
۳- سفر من الحق الی الخلق بالحق یا به اختصار سفر الی الخلق،
زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و زائران دیگر را می‌بیند.
۴- سفر من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق یا به اختصار سفر فی الخلق.
زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند.
آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.

۲۰.در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند.


چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است.
ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه...

۲۱.در اربعین؛
بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوب تر همت می گماری.
این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود.
برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود می‌بینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.

۲۲.در اربعین؛همه جاده یک نقطه است،
نقطه ای که تو ایستاده ای.
 کسی
 نه احساس سبقت می کند، نه جاماندگی.
مگر قطره ها چنین حسی نسبت به هم دارند

۲۳.در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.

۲۴.در اربعین؛
نفوذ نگاه و ثبات قدم زینب سلام الله علیها را می بینی که امتداد یافته است.
چه جای عجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟
و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی کند.


۲۵.در اربعین؛
رنج و لذت، معنی می یابد.
هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است
 و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.



۲۶.در اربعین؛
غدیر نهضت اباعبدالله الحسین علیه السلام ظهور یافت؛
 الیوم اکملت لکم دینکم
و اتممت علیکم نعمتی.
اکمال و اتمام شهادت حسین علیه السلام و یارانش، با جوشش خون آنها در قلوب شیعیان ظاهر شد.

۲۷.در اربعین؛جهان شمول می شوی،
چرا که کشش قدمهایت با طپشهای قلب امام تنظیم می شود.
و امام، قلب عالم است.
۲۸.در اربعین؛
از دریچه نگاه زینب کبری سلام الله علیها، عالم را می بینی:
 ما رایت الا جمیلا
۲۹.در اربعین؛
 می یابی که:
 رضایت به داشتن نیست،
 به امام داشتن است.
۳۰.در اربعین؛
جایی برای جاماندگی باقی نمی ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می کند.
 دلهای مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی اند، جا نمی مانند
 هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد،
بعد منزل نبود در سفر روحانی

۳۱.در اربعین؛آمده ای که به امامت بگویی:
 اگر خاکی شوم،
 اگر خسته شوم،
 اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم،
 اگر مجروح شوم،
 اگر، اگر، اگر...
باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم.
و شرمندگی، علامت عشق است.

۳۲.در اربعین؛
دنیایت قبل اربعین و بعد از آن
 عوض می شود.
گرچه در یکی شوق وصال است
 و یکی خوف فراق،
اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است
۳۳.در اربعین؛
می یابی که وقتی عقل، عاشق  شود می توان مناسبات عالم را تغییر داد.

۳۴.در اربعین؛معنای فنا و بقا را خواهی یافت.
رنجها می گذرند و فراموش می شوند و تنها خاطرات آسمانی اش می مانند و روزبروز بیشتر می درخشند.
کل من علیها فان
 و یبقی وجه ربک ذی الجلال و الاکرام
۳۵.در اربعین؛

خلوت را در جلوت می یابی
و جلوت را در خلوت.
مناجات با خدایت را در خدمت به زائری می جویی
 و رابطه ات با زائران را همان رابطه با خدا می بینی.
به مقام جمع رسیدن ره صدساله ای است که در طریق الحسین می شود یک شبه طی کرد.
۳۶.در اربعین؛
شهدا را زنده تر از همیشه می یابی.
 چه می گویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی.
اگر بساط عندربهم یرزقونی آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا می آمد؟!
۳۷.در اربعین؛
نفس واحد را خواهی یافت.
همان وجه مشترک خلقت همه انسانها، حسین را می گویم.
از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.

۳۸.در اربعین؛
معنای حرکت جوهری را خواهی دانست.
مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟
زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می گیرد.
یوم تبدل الارض غیر الارض،
آری!
 گویی طریق الحسین، زمین دیگری است
۳۹.در اربعین؛
برهان صدیقین را مرور می کنی.
آنانکه پا در این طریق می گذارند، با قدمهای استوار، قامت های برافراشته، نگاه های نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه می کنند که مگر می شود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟
مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟
اللهم اجعلنا مع النبیین والصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا..


۴۰. در اربعین؛
به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد.
پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشنایی ها و زیبایی‌های اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در  عصر ظهور است.
باش  تا صبح  دولتش  بدمد
کاین همه از نتایج سحر است